نوشته اصلی توسط
سماانه
من 26 سالمه ی دختر یک ساله دارم . چهار ساله ازدواج کردم. احساس سردرگمی شدید دارم. شوهرم خیلی با من خوب برخورد میکنه و از نظر مالی مشکلی نداریم اما از نظر عاطفی من احساس کمبود دارم. رابطه زناشوییمون خوب نیست . اصلا نظم نداره. انگار فقط من متقاضیم و اون اقدامی نمی کنه تا من نخوام. من از این حالت بیزارم انگار ماهربار برای این موضوع باید بحث و دعوا کنیم تا شاید اتفاقی بیفته . گاهی سعی میکنم منم ب این موضوع اهمیت ندم تا ببینم تا کی دووم میاره اما باز نمیشه من عصبی میشم از اینکه اون واکنشی نداره. احساس بی اعتمادی دارم. ما زندگیمونو ب سختی شروع کردیم خانواده ب شدن مخالف بودن . ب همین خاطر ما خیلی با هم دعوا میکردیم قبل اینکه دخترم ب دنیا بیاد حالام ک اونا خوب شدن خودم احساس میکنم این زندگی تق و لقه. باهر مسئله ای ب فکر رفتنم . احساس میکنم ک شوهرم اون آدمی نیست ک میتونم تکیه کنم .نمیدونم . گاهی فکر میکنم خوشی زده زیر دلم. هرچی فکر میکنم باور نمیکنم شوهرم آدم سردی احساس میکنم اصطلاحا همش خودشو میزنه ب اون راه. خودمم انگار رو هوام نمیفهمم چی میخوام. شاید بگید باهاش حرف بزنم اما این تقریبا کاریه ک هر روز انجام میدم. لطفا راهنمایی کنید.